در یک نگاه اجمالی، چنین به نظر میرسد که همه بازیگران فوق، دیدگاه مشترکی راجع به شهر هوشمند داشته باشند: مسیر جدیدی برای درک آینده شهرها و تحقق پایداری اقتصادی و مشارکت اجتماعی و حفاظت از محیط زیست، با هدف بهبود کیفیت زندگی برای شهروندان.
به هر جهت، هر دسته از ذینفعان، اهداف مختلفی را دنبال میکنند و این موضوع باعث میشود دیدگاهشان به نسبت دسته دیگر متفاوت باشد. نتیجه تحلیل این مقایسه به ما اجازه میدهد نه تنها تعاریف مختلف شهر هوشمند، بلکه اهداف، مولفه ها و ابزارهایی که برای تحقق اهداف خود در نظر میگیرند را بشناسیم و میزان شباهتها و اختلافهای هر بازیگر را از سه منظر بررسی کنیم: فناوری، نهادها و مردم.
عوامل فناوری
فناوری مهمترین عاملی است که باعث پیادهسازی شهر هوشمند میشود. پژوهشگران مختلفی، فناوری اطلاعات و ارتباطات را به عنوان عامل اصلی و توانمندساز شهر هوشمند معرفی میکنند. با وجود فناوریهای جدید همانند پردازش هوشمند، میتوان ارتباط سختافزارها و نرمافزارهای مختلف را ایجاد کرد، دادههای حسگرهای شهری را جمعآوری کرد و برای تصمیمات بهتر مدیریت شهری مورد استفاده قرار داد. این فناوریها زیرساختهای مناسب خود را جهت اجرا نیاز دارند: پهنایباند، فیبرنوری، شبکههای وایفای، و هاتاسپاتهای بیسیم بخشی از این زیرساختها هستند. فناوری و زیرساختهای آن، ایده تحقق شهر هوشمند را شکل میدهند.
سه بازیگر اصلی در شهر هوشمند، نظرات مختلفی در خصوص فناوری دارند. دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، فناوریهای جدید را برای استفاده در نواحی شهری مورد مطالعه و توسعه قرار میدهند؛ همچنین هزینه-فایده این فناوریها را نیز در شهر بررسی میکنند. پژوهشگران نیز در این میان به دنبال انتقال دستاوردها و یافتههای فناورانه خود به شرکتها و ارائهدهندگان مختلف هستند تا تبدیل به یک کاربرد مشخص شود.
فعالان و پژوهشگران مختلف، هر دو جنبه مثبت و منفی اثرات استفاده از فناوری را در کیفیت زندگی شهروندان بررسی کردهاند. از یک طرف مشخص شده که فناوری می تواند عاملی مثبت برای بهبود کیفیت زندگی باشد، اما از طرف دیگر، تردیدهایی در زمینه تغییرات مثبتی که فناوری میتواند بر زندگی همه شهروندان داشته باشد ایجاد شده است به ویژه با مباحثی چون شکاف دیجیتالی، گاهی اوقات نیز پیادهسازی فناوری اطلاعات در شهرهای هوشمند، مسائلی را نیز با خود به همراه آورده است همانند مشکلات امنیتی و نقض حریم خصوصی دادهها، هزینه بالای اجرای پروژههای مرتبط و کاهش نرخ بازگشت سرمایهگذاری. دانشگاهها عموماً روی فناوریهایی کار میکنند که الزاماً برای شهر هوشمند و به ویژه همه کاربران مختلف، مناسب نیستند، چه بسا راهحلهای جدید برای عده بسیار کمی از مخاطبان، قابلاستفاده و مفید باشد.
شرکت های خصوصی نقش توانمندساز فناوریها را بر عهده دارند. آنها زیرساختهای فناورانه را طرحریزی و پیادهسازی میکنند. واضح است که هر کدام از این شرکتها روی راهکارها و محصولات خود تمرکز کردهاند، به عنوان مثال، حملونقل هوشمند، سامانههای هوشمند انرژی، سامانههای فناوری اطلاعات، راهکارهای سلامت و بهداشت، ساختمانهای بهینه و موارد مشابه دیگر. شرکتهای خصوصی روی ارائه خدماتی تمرکز میکنند که یا از منظر سوددهی، قابلتوجه باشند یا مطابق شرایط و اولویتهای دولتها و شهرداریها قرار گرفته باشد و یا متناسب با نیاز شهروندان، قابلارائه باشند.
مشاوران و شرکتهای مشاور تخصصی عمدتاً روی بهینهسازی راهکارهای فناورانه تمرکز کردهاند. آنها واسطهای میان راهحلهای خلاقانه دانشگاهها و شرکتهای تولیدکننده تجهیزات و امکانات فنی، هستند. فعالیت اصلی آنان، بهرهگیری از دانش و تجربه و توانمندی خود جهت پشتیبانی از دولت های محلی و شهرداریها است که در حوزههای برنامهریزی استراتژیک، ارزیابی و تخمین اقتصادی و اولویتبندی برای اجرای پروژههایی است که برای نخستین بار در شهر هوشمند مورد بهرهبرداری قرار میگیرند تقسیمبندی میشود.
در دنیا، شهرداریها وظیفه برنامهریزی و پیادهسازی شهر هوشمند را بر عهده دارند و به صورت کلی، نقش هدایتگر و هماهنگکننده بازیگران و ذینفعان دیگر را در محدوده مدیریت خود ایفا میکنند. این نهادها وظیفه ایجاد ارتباط با شرکتهای خصوصی پیادهکننده زیرساختها و فناوریهای هوشمند را برعهده خواهند داشت. ابزاری که شهرداریها برای ایجاد ارتباط خود با این شرکت ها از آن بهره میگیرند، الگوهای مشارکت عمومی-خصوصی (PPP) است. شهرداریها و دولتها موظف هستند تا مباحث مربوط به بهرهگیری از فناوریهای جدید را قانونگذاری و مدیریت کنند؛ نیازمندیهای امنیتی و محرمانگی در رایانش ابری، قوانین دادههای باز و موارد دیگر بخشی از مباحثی است که توسط این نهادها باید مدیریت و نظارت گردد.
بررسی این بخش نشان میدهد سه بازیگر کلیدی شهر هوشمند که نقشهای وابسته و درهمتنیدهای در پیادهسازی شهر هوشمند دارند، در برخی مسائل با یکدیگر همعقیده بوده اما در عمل، اهداف خود را دنبال میکنند. نتایج بررسی مجموعهای وسیع از پروژههای موفق شهر هوشمند و همچنین تجارب نویسنده در پروژههای مرتبط در شهرداریها، حاکی از این است که این بازیگران در برخی موارد با یکدیگر همافزایی دارند و در برخی موارد دیگر با یکدیگر در تضاد هستند. با توجه به عوامل فناوری، نظرات آنها به پدیده شهر هوشمند از منظر مقالات علمی و مشاهدات و تجربیات در دنیای واقعی کاملاً از هم متفاوت و در مقابل هم هستند. در زیر دلایل این تفاوت ارائه شده است:
دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، شهر هوشمند را محلی مناسب جهت پیادهسازی پایلوتها و راهحلهای آزمایشی خود میبینند. در این میان، گاهی اوقات مسائل مهمی را نادیده میگیرند: شکاف دیجیتالی، دشواری تامین منابع مالی برای تجهیزات جدید و ناکارآمدی شهرداریها در حفظ رقابت موردنیاز جهت استمرار خلاقیت و کسب نوآوریهای جدید؛
شرکتهای خصوصی در تلاشند تا شهرداریها را به جای توجه به اولویتهای اصلی و نیازهای واقعی شهروندان، معطوف به محصول و راهحل خود نمایند. در این میان، اغلب استانداردسازی پروژهها و ارائه راهحلهای ویژه و سفارشیشده متناسب با محدوده شهری یا مورد نیاز شهروندان نادیده گرفته میشود.
شهرداریها علاقمند به تبدیل شهر به شهر هوشمند هستند، اما در این میان، مدیران و مسوولان قادر به تعریف یک برنامه راهبردی برای شهر هوشمند نبوده و توانایی مدیریت تغییر را نیز ندارند؛ موضوع شهر هوشمند یک مساله جدید و نابالغ است و بسیاری از مدیران و مسوولان نیازمند آموزشهای جدی هستند تا بتوانند برای مواجهه با این موضوعات پیچیده آماده شوند.
از این بررسی به این نتیجه می رسیم که همه بازیگران کلیدی، توجه کافی به نقش دانش و لزوم تطبیقپذیری انسان در بهرهگیری از فناوریهای هوشمند ندارند. در نتیجه این نگاه، دو فرض زیر محتمل است:
ارائهدهندگان راهحل اساساً فناوریهایی را پیشنهاد میکنند که نیازی به مشارکت شهروندان ندارند (همانند روشنایی هوشمند و کاهش مصرف انرژی که البته اثر اندکی بر روی کیفیت زندگی شهروندان دارد)
راه حلهای خلاقانه و فناورانه پیادهسازی شدهاند اما به ندرت استفاده میشوند. در این حالت اثرگذاری این راهحلها بر کیفیت زندگی شهروندان، ناچیز خواهد بود.
عوامل انسانی
عوامل انسانی، به نقش مردم در شهر هوشمند اشاره دارد. مردم و جوامع هوشمند، هر دو نقش محوری ایفا میکنند، زیرا هدف نهایی اجرای شهر هوشمند هستند و مشارکت و حضور آنان در موفقیت شهر هوشمند ضروری است. افراد نه تنها در راستای مشارکت شهری ضروری تلقی شدهاند، بلکه به عنوان یک سرمایه اجتماعی، فرهنگساز و شخصیتبخش در جامعه اهمیت دارند.
در زمینه اثر عوامل انسانی در شهر هوشمند، دیدگاههای متفاوت و بعضاً مشترکی از منظر سه بازیگر کلیدی وجود دارد:
دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی نقش شهر هوشمند را توسعه و رشد عوامل انسانی میدانند. جذب افراد نخبه، اشتغال و کارآفرینی و توسعه مراکز آموزشی، مدارس و موسسههای آموزش عالی از جمله مواردی هستند که در این دیدگاه در اثر ایجاد و تعالی شهر هوشمند رخ خواهند داد. در همین راستا، دانشگاهها عبارت “مردم هوشمند” را ابداع کردند تا به نقش مهم این عامل در پیادهسازی موفق شهر هوشمند تاکید کنند.
شرکتهای خصوصی، مردم را به عنوان بهرهبردار اصلی راهحلهای فناورانه در نظر میگیرند. بر همین اساس است که شرکتها و مشاوران تخصصی در جوامعی شکل میگیرند که حرکت به سوی هوشمندسازی و شهر هوشمند آغاز شده است. به عنوان مثال شرکتهای بزرگی همچون IBM در چین و دیگر شهرهایی که حرکت جدی به سوی شهر هوشمند را آغازکردهاند حضور فعال داشته و به دنبال کسبوکار هستند. برای کسب موفقیت، سرمایهگذاری روی کارکنان و آموزش آنان در راستای رویکرد شهر هوشمند از نیازمندیهای ضروری شرکتها محسوب میشود. بنابراین شرکتهای خصوصی عامل مهمی برای توانمندسازی مردم هوشمند، جذب افراد نخبه، آموزش کارکنان و زمینهساز توسعه مدارس و مراکز آموزش عالی بهتر هستند.
نهادهای عمومی نیز وظیفه دارند شرایط بهتری را برای همگان جهت پیادهسازی شهر هوشمند ایجاد نمایند؛ شکاف دیجیتالی را کاهش داده؛ و به رشد و ترویج جوامع هوشمند کمک کنند. در اروپا، کمیسیون اروپا، نقش کلیدی برای این منظور متصور شده و طرحی نیز با عنوان “برنامه دیجیتالی اروپا” در دستور کار خود داده است.
به هر حال، توسعه شهر هوشمند، بیشتر شبیه یک جریان پایین به بالا است، جایی که مردم بیشترین نقش را در اجرای شهر هوشمند به عهده دارند. سلیقه و علایق مردم در حال تغییر رویکرد از روشهای سنتی حکومت و حکومتداری به سوی همکاری و ایجاد راهحلهای هوشمندانهتری است. در نتیجه، دولتها باید نقش خود را تقویت کرده و با ایجاد زمینههای بهتر برای مشارکت مردم در اجرای شهر هوشمند، تمامی فعالیتها را در راستای ایجاد همافزایی هرچهبیشتر برنامهریزی کنند.
روند تکامل نقش انسان در راهبری شهر هوشمند
عوامل نهادی
طبق نظر نام و پاردو، عوامل نهادی، مجموعهای از اقدامات مختلف جهت مدیریت و راهبری شهر هوشمند هستند؛ این عامل عبارتند از: تعامل مثبت، کار گروهی و همکاری، مشارکت، مسوولیتپذیری شهروندان و مشارکت ذینفعان در فعالیتها.
بنابراین، عوامل نهادی امکان ایفای نقش و تعامل میان ذینفعان مختلف در شهر هوشمند را محقق میکنند. مشابه بخشهای گذشته، در این بخش نیز، سه عامل اصلی شهر هوشمند نظرات متفاوتی در این خصوص دارند.
دانشگاه و مراکز تحقیقاتی با ابداع اصطلاح “حکمروایی هوشمند” نقش راهبری و حکمروایی در داشتن یک شهر هوشمند موفق را برجسته کردهاند. در سالهای اخیر، مقالات علمی بر اهمیت حکمروایی یکپارچه، هم در سطح محلی (به عنوان مثال شهرداریها) و هم در دولت، در طراحی استراتژیهای شهری، تاکید کردهاند. این دیدگاه، الگویی بالا به پایین را در پیادهسازی شهر هوشمند پیشنهاد میدهد، که دولت در این مدل، نقش مرکزی و هدایتگر را بر عهده دارد.
شرکتهای خصوصی، ترکیبی بین الگوهای بالا به پایین و پایین به بالا را توصیه میکنند. در واقع، الگوی بالا به پایین به قدر کافی نیازمندیها و ترجیحات شهروندان را در نظر نمیگیرد و در مقابل، الگوی پایین به بالا نیز دارای ضعف در هماهنگی و ناکارآمدی و اثربخش نبودن خروجی کار است. به نظر میرسد ترکیب این دو روش، مزایای بیشتر و معایب کمتری خواهد داشت.
نهادهای عمومی معمولاً متناسب با محدودیتهای بودجه خود (نه الزاماً متناسب با آن چیزی که دیدگاه درست است) رفتار میکنند؛ دولتهای محلی (شهرداریها) تحت تاثیر میزان بودجههای داخلی و یا احیاناً بین المللی که در اختیار خواهند داشت رفتار کرده و معمولاً طرح یا برنامه مشخصی برای شهر هوشمند ندارند. در اروپا، اتحادیه اروپا دستورالعملهایی در راستای پیادهسازی شهر هوشند ارائه کرده که با توجه به اولویتهای این اتحادیه تعریف شده است و امکان دسترسی به منابع مالی با توجه به گزینههای پیش روی هر شهر وجود دارد. اما این اتحادیه، تعریف مشترکی از اهداف شهر هوشمند را منتشر نکرده و در نتیجه خروجیهایی که از این دستورالعمل منتج میشوند ناهمگون بوده و الزاماً همافزایی ندارند. درنتیجه، شرکتهای خصوصی با بهرهمندی از کمکهای مالی این برنامه، میتوانند راهحلهای فناورانه خود را بفروشند. در این وضعیت، اهمیت درنظرگرفتن جوانب مختلف حکمروایی و راهبری شهر هوشمند عملاً کاهش مییابد، همانند مسوولیتپذیری و مشارکت شهروندان. در این میان، جامعه مدنی همانند اتحادیهها، سازمانهای مردمنهاد، افراد تاثیرگذار در جامعه، ناظران و امثال آنان، نقش کلیدی در احیای جایگاه مردم در شهر هوشمند را برعهده گرفته و از طریق ایدهپردازی و بهاشتراکگذاری مباحث شهر هوشمند باعث تحقق بیشتر الگوهای شهر هوشمند شهروندمحور و مشارکتی میشوند.
این مقاله بخشی از کتاب پیادهسازی شهر هوشمند است که در سال 1399 توسط مگفا با همکاری مرکز تعالی شهرهای هوشمند ایران ترجمه شده است. شما میتوانید با استفاده از لینک زیر نسبت به خرید این کتاب با تخفیف ویژه اقدام بفرمایید.